دیانا گلـــــــــیدیانا گلـــــــــی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

تولد دخترم دیانا

ولنتاین و چهارمین سالگرد ازدواجمون

دختر قشنگم این روزها به یمن وجودت شکر خدا خونمون گرمه گرمه.حتی به بخاری هم نیازی نیست امسال دومین سالیه که با حظورت ولنتاین و سالگرد ازدواجمون رو جشن میگیریم.با تو به زندگیمون دلخوشی بیش از پیش اومده.ولنتاین فقط روز عشق نیس مامی جون ،روز دوست داشتن هم هست.من و بابایی خیییییییلیییییییییییییی دوست داریم . همسر مهربانم با تمام مداد رنگی های دنیا،به هر زبانی که بدانی یا ندانی،خالی از هر تشبیه و استعاره و ایهام،تنها یک جمله برایت مینویسم دوستت دارم و دوست داشتن را از آن تو میدانم .عشق را با تو تجربه کردم،امید به زندگی را از تو آموختم و محبت را در قلب تو یافتم.مهربانم میدونم هیچ وقت اونطور که باید قدر فداکاریها و زحمتهایی رو که برای...
26 بهمن 1392

حرف زد دیانا گلـــــــــــــــی با تلفن خونه و تلفن خودش

دیانای قشنگ این عکسها مال دیروز صبحه وقتی باباجی بازهم به خاطر سنگ کلیه تو بیمارستان بود و من دلواپسش بودم.به خاطر تو نمیتونستم برم بیمارستان.بخاطر همون همش با تلفن جویای حالش میشدم.اما ظاهرا تو بیشتر از من نگرانش بودی چون مجال نمیدادی و فقط میخواستی حرف بزنی. اینجا داری با تلفن خودت شماره میگیری قربون اون انگشت کوچولوت بشه مامان ...
20 بهمن 1392

دیانا و تلفن

عروسکم تو این عکسها داشتم تو آشپزخونه برات نهار آماده میکردم که متوجه شدم اصلا صدات نمیاد تا نگاه کردم دیدم رو زمین دراز کشیدی و تلفن تو دستته و داری TV میبینی.نمیدونی چه حسی داشتم اون لحظه دلم میخواست انقد فشارت بدم که بری تو وجودم.اصلا هر وقت میام میبینم اونجوری خسته از شیطنت دراز کشیدی دلم ضعف میره. عاشقتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم دختر قشنگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تو این دوتا عکس هم با صدای قربون صدقه رفتن من پا شدی و تلفن رو آوردی برام.قربونت برم مرسی گلم دستت درد نکنه. راستی مامی این عکسها مال روزهاییه که مریض بودی. ...
20 بهمن 1392

تولد دیبا جونی

عروسکم قبل از رفتنش به تولد دیانا تو بغل احسان،آریا،آیسان خوشگله،دیبا،شایان و پردیس.که طفلی اینجا تب شدید داشت. اون پشت سریت هم علی توپولـــــــــــــــــــــــــــــته شیطون   ...
20 بهمن 1392

عکس

خوشجل خانوم اینجا شما اومدی توپت رو از زیر میز برداری اونم با اعمال شاقه!!!!!! مامانیییییییییی کمککککککککککککککک!!!!!!!!!!بیا توپم رو بده ...
20 بهمن 1392

آخ جون دندون !!!!

قشنگ مامان بالاخره بعد ده روز مریضی وحشتناک از امروز شکر خدا بهتر شدیم. پنجشنبه هفدهم خونه دایی مامان برا دیبا جون تولد گرفته بودن.اونجا انداخته بودمت رو پام که یهو چشمم به سفیدی لثه بالات افتاد.دختر تنبل من تا امروز که یک سال و یک ماه و 19 روزشه همش 4 تا دندون داره!!!!! دندونای نیشت درسته کامل بیرون نزده اما لثت رو شکافته و فکر کنم تا یک هفته کاملا بیرون بزنن انشالله و من از این بابت خیییییییییییلیییییییی خوشحالم الهی بمیرم نگو تو این مدت که مریض بودی دندوناتم اون تو داشتن فعالیت میکردن که دلیل گریه های بی امونت همونا بود. عزیز مامان زندگی یه وقتهایی سخت میشه فقط باید صبور بود و همه امور رو سپرد دست خدای مهربون و بهش ت...
20 بهمن 1392

دیانا گلــــــــــــــــــــی آبادگر خانه ما

رویای با تو بودن را نه میتوان گفت و نه میتوان نوشت،حتی نمیتوان سرود.رویای با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی.داشتنت فانوسی ست به روشنایی تمام تاریکی ها دردانه ام بی عشقت نفس کشیدنم دشواره، بی عشقت دقیقه ها پر از آزاره،بی عشقت هواسم به گل گلدون نیست،گلهای تو باغچه بوته های خاره. دیانای من از هفته قبل سه شنبه مامانی بد جور سرما خورده و تا امروز بهتر نشده که هیچ روز به روز هم بدتر میشه .آخه تو گل دخترم اصلا نمیذاری استراحت کنم .از پنجشنبه یکم احساس کردم به تو هم سرایت کرده.برا همون از همون روز شروع کردم به پیشگیری.دیروز عمه ای دلش برات تنگ شده بود گفت ببریمت پیشش.عصری نمیدونم چی شد که یهو بهونه گرفتی و زدی زیر گریه .این دومین با...
13 بهمن 1392